پایههای فکری نظامهای ارزشی و تمامیتخواه بر اصل مهمی استوارند: تا جایی که میشود باید پیچیدگی را
ساده کرد. اما چرا باید چنین کرد؟.مسأله اصلی نظامهای تمامیتخواه چیزی جز نبرد با حقیقت نیست. حقیقت حاوی پیچیدگی است. بعنوان مثال فهم مسأله فقر یا بحران اخلاق نیازمند شناخت روابط تو در تو و در هم تنیدهای است. این شناخت الزاما از راه فهم چنین پیچیدگیهایی میگذرد. به همین سبب پژوهشها و روش بررسی مسائل است که از عهده چنین کاری برمیآید. چرا که فرمول سر راستی ندارد. در حقیقت هیچ نوع شناخت و آگاهی فرمول سرراستی ندارد. فهم حقیقت بنیادین نیز به همین دلیل
پیچیده است. حتما برای شما پیش آمده است که کودکی با سؤالات فراوان خِفتتان کند. هرچه تقلا میکنید تا او را قانع کنید پس از هر جواب شما سوالی سختتر در انتظارتان خواهد بود. این همان عقوبت حقیقتطلبی است. کودک براحتی قانع نمیشود، فقط بر ادراک حقیقتطلبی خود افسار میزند. در واقع او در برابر قدرت برتر بزرگسال ذهن خود را از پرسشگری بازمیدارد. رفتار انسانها در مقابل حکومتهای تمامیتخواه به همین صورت است؛ روحیه پرسشگری و بحث و جدل را بر اثر نیروی قهر نظام از دست میدهد، و برای آرامش بیشتر و حفظ امنیت خویش اخلاقِ سادهسازی حکومت را تقلید میکند. انتخاب این راهحل به او کمک میکند مورد پذیرش قرار گیرد. نمیتوان انکار کرد که هر انسانی در پی تأیید خویش است. پس چه مسیری سادهتر و کمهزینهتر از مسیر سادهسازی مفاهیم نظری. اما نتیجه به غایت بدتر است؛ سادهسازی هوش را از بین میبرد و درصد بهره هوشی را کم میکند برای پس زدن این جریان غالب و سیطرهی یکسانسازی که منجر به جامعهای فاقد استعداد و بهره هوشی مناسب میشود، تنها جایی برای من...
ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 168 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 20:35